نکته‌ی مقدماتی: «کنگرهٔ برلین» ۱۸۷۸ درباره‌ی سامان‌دهیِ پیامدهای جنگ روسیه و عثمانی بود، و «کنفرانس برلینِ آفریقا» ۱۸۸۴–۱۸۸۵ دربارهٔ تقسیم استعمارِ آفریقا؛ هیچ‌کدام مستقیماً ایران را در دستور نداشتند، اما همان نظمِ امپریالیستی که در برلین تثبیت شد، بلافاصله در سیاست اروپا نسبت به ایران بازتاب یافت.

.

قرن ۱۹ (دوران امتیازدهی و تجزیهٔ نفوذ)

  1. جنگ‌های ایران و روسیه و دو پیمان سنگین

  • پیمان گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) پس از دو جنگ تحمیلی از سوی امپراتوری روسیه: جداشدنِ بخش‌های بزرگی از قفقاز از ایران، پرداخت غرامت‌های سنگین، و پذیرش «کاپیتولاسیون» برای اتباع روس. این‌ها حاکمیت و اقتصاد ایران را فرسود و راه نفوذ قدرت‌های اروپایی را هموار کرد.

  1. جنگ انگلیس و ایران و جداسازی هرات

  • جنگ ۱۸۵۶–۱۸۵۷ و پیمان پاریس (۱۸۵۷): بریتانیا با توسل به زور، ایران را از پیگیری حق تاریخی‌اش در هرات بازداشت؛ جداافتادن عملیِ افغانستان از ایران تثبیت شد و مسیر نفوذ هندِ بریتانیا تا قلب فلات ایران باز ماند.

  1. امتیازهای استعماری و اقتصاد رانتیِ تحمیلی

  • امتیاز رویتر (۱۸۷۲): بخش‌های بزرگی از منابع و زیرساخت‌ها به یک سرمایه‌دار انگلیسی واگذار شد (در نهایت با فشار داخلی لغو شد).

  • امتیاز تنباکو (۱۸۹۰): انحصار خرید و فروش تنباکو به یک شرکت انگلیسی؛ مقاومت سراسری و فتوای تحریم، آن را شکست، اما نشان داد چگونه اروپا از ابزار «شرکت امتیازی» برای دوشیدن اقتصاد ایران استفاده می‌کند.

  • امتیاز دارسی (۱۹۰۱) و تولد نفت ایران و شرکت نفت ایران-انگلیس (APOC/Anglo-Persian): سهمِ ایران ناچیز، شفافیت اندک، و کنترل فنی و تجاری در دست انگلیسی‌ها—سنگ‌بنای یک قرن مناقشه بر سر ثروت ملی.

  1. تقسیم ایرانِ مستقل به مناطق نفوذ

  • کنوانسیون ۱۹۰۷ سن‌پترزبورگ (انگلیس–روسیه): بدون حضور ایران، شمال به نفوذ روس، جنوب به نفوذ انگلیس و میانه «بی‌طرف» اعلام شد؛ لگدمالِ استقلال عملی ایران، درست در بحبوحهٔ انقلاب مشروطه.

جنگ جهانی اول و میان‌دوران (۱۹۱۴–۱۹۴۱)

  1. اشغال و قحطی بزرگِ بی‌صدا

  • بی‌طرفی ایران در جنگ اول نادیده گرفته شد؛ روس، عثمانی و انگلیس بخش‌های کشور را اشغال کردند. تخریب زیرساخت‌ها، مصادرهٔ آذوقه و اختلال در حمل‌ونقل به قحطی ۱۲۹۶–۱۲۹۸ش دامن زد که جان صدها هزار تا چند میلیون ایرانی را گرفت.

  1. توافق ۱۹۱۹ (انگلیس–ایران): تلاشی از سوی لندن برای قیم‌مآبی مالی و نظامی بر ایران؛ با مقاومت داخلی ناکام ماند، اما فشارهای سیاسی و اقتصادی‌اش پابرجا بود.

جنگ جهانی دوم تا ملی‌شدن نفت

  1. اشغال ۱۳۲۰/۱۹۴۱ توسط بریتانیا و شوروی

  • با ادعای مسیر تدارکات به شوروی، ایران دوباره اشغال شد؛ رضاشاه را به خروج واداشتند و منابع و راه‌آهن سراسری به خدمت جنگ درآمد. بحران آذربایجانِ ۱۳۲۴–۱۳۲۵ نیز با دخالت شوروی شکل گرفت.

  1. ملی‌شدن نفت (۱۳۲۹–۱۳۳۰) و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

  • دولت دکتر محمد مصدق برای احقاق حق ایران در نفت، شرکت انگلیسی را خلع‌ید کرد؛ بریتانیا به جای داوری منصفانه، همراه با آمریکا در کودتا مشارکت کرد. نتیجه: سقوط دولت ملی، بازگشت فروش نفت با کنسرسیومِ ۱۳۳۴/۱۹۵۴ و سهم‌بری گستردهٔ شرکت‌های اروپایی—تداوم خروج رانت منابع با شروط نابرابر.

دهه‌های پایانی قرن ۲۰

  1. جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰–۱۹۸۸) و نقش اروپا

  • در حالی‌که عراق بارها از سلاح شیمیایی استفاده کرد، شرکت‌ها و واسطه‌های اروپایی در تأمین پیش‌سازهای شیمیایی، تجهیزات دوگانه‌مصرف و برخی تسلیحات نقش داشتند. کم‌عملی یا مماشات سیاسیِ دولت‌های اروپایی در مهار این جنایت‌ها، یکی از سیاه‌ترین صفحات آن دوره است.

  1. تحریم‌های مالی و فناورانهٔ اروپا (دههٔ ۱۹۹۰ تا امروز)

  • از پروندهٔ هسته‌ای به بعد، اتحادیهٔ اروپا و کشورهای اروپایی تحریم‌های بانکی/بیمه‌ای/انرژی و محدودیت صادرات فناوری وضع کردند. حتی وقتی دارو و غذا رسماً «معاف» اعلام شد، تحریم ثانویه و ترسِ بانک‌ها مسیر پرداخت و واردات دارو/تجهیزات پزشکی را مختل کرد؛ هزینه‌اش را مردم عادی دادند.

قرن ۲۱: برجام، عقب‌نشینی‌ها و مصادره‌ها

  1. برجام (۲۰۱۵) و ناکامی در اجرای متوازنِ منافع

  • پس از توافق هسته‌ای، بسیاری از شرکت‌ها و بانک‌های اروپایی—به‌جای ایجاد کانال‌های پایدار—به‌علت ریسک‌های تحریم آمریکا عقب نشستند. ایران به تعهدات اولیه‌اش عمل کرد، اما منافع اقتصادی وعده‌داده‌شده به‌طور کامل محقق نشد؛ بی‌عملی یا محافظه‌کاری اروپا، مسیر را برای بی‌اعتمادی و واکنش‌های هسته‌ای بعدی هموار کرد.

  1. توقیف دارایی‌ها و کشتی‌ها، فشارهای حقوقیِ گزینشی

  • توقیف نفتکش‌ها، بلوکه‌سازی یا مصادرهٔ دارایی‌ها و احکام قضاییِ سنگین علیه اموال مرتبط با ایران در برخی کشورهای اروپایی یا قلمروهایشان، عملاً ابزار فشار سیاسی/اقتصادی شده است؛ باز هم بارِ اصلی این منازعات، بر دوش اقتصاد و زندگی مردم عادی افتاده.

جمع‌بندیِ تحلیلی

  • از اوایل قرن ۱۹، اروپا—گاه با توپ و تفنگ، گاه با «امتیازنامه» و «شرکت»، گاه با «کنوانسیون»‌های پشت درهای بسته، و گاه با شبکهٔ مالی-حقوقی—به شکل‌های گوناگون حاکمیت، تمامیت ارضی، استقلال تصمیم‌گیری و حقِ بهره‌برداری منصفانه از منابع ایران را محدود کرده است.

  • «برلین» (۱۸۷۸/۱۸۸۴–۱۸۸۵) نماد لحظه‌ای است که منطق تقسیمِ جهان بین قدرت‌ها رسمیت یافت؛ از همان منطق برای «مدیریت» ایران هم استفاده شد: تقسیم حوزه‌های نفوذ (۱۹۰۷)، اشغال‌های مکرر، سرکوب جنبش‌های ملی (کودتای ۱۳۳۲)، و سپس ابزارهای نوینِ فشار مانند تحریم‌های مالی و فناوری.

  • زیان اصلیِ این روند: از دست‌رفتن سرزمین و ثروت، تضعیف دولت مرکزی، چرخهٔ وابستگی تکنولوژیک/مالی، و در نهایت آسیب پایدار به معیشت و توسعهٔ ایران.

اگر بخواهی، می‌توانم هر بند را با جزئیات آرشیوی، نام بازیگران، متن مواد کلیدیِ هر قرارداد، و ارجاع به پژوهش‌های معتبر تاریخ‌نگاری گسترش بدهم یا فقط روی یک دورهٔ خاص (مثلاً ۱۹۰۷ تا ۱۹۵۳) تمرکز کنم.

Related Posts

Next Item

به زودی…

Privacy Preference Center